این روزها دیگر کسی به اندازه ی دهانش لقمه برنمیدارد.
معیار ها عوض شده...!
آخر نفهمیدیم اندازه ی دهانشان یا دهانه ی جیبشان؟!!!
*بارانه جان نمیتونم برات کامنت بذارم نمیدونم چرا!!!
نظرات شما عزیزان:
به اندازه ی دهانه ی جیبشان !!!!!!!!!
پاسخ: آره واقعا...!
پاسخ: آره واقعا...!
mese hamishe ali
پاسخ: مرسی آجی جوووووونی...
پاسخ: مرسی آجی جوووووونی...
Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
*.¸.*´
آپم....بدو بیا....
پاسخ: چقد منو دوس داشتی و نمیدونستم!!!!!!!!!!
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
*.¸.*´
آپم....بدو بیا....
پاسخ: چقد منو دوس داشتی و نمیدونستم!!!!!!!!!!
جیگرتو اجییییییی
چشم خودمه ولی مردمکش قهوه اییه این فتوشاپه![]()
من 17سالمه
چشم خودمه ولی مردمکش قهوه اییه این فتوشاپه
من 17سالمه
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانشان کرده
دلم برایت تنگ است....
پاسخ: باز باران با ترانه!!!!!!!! هییییییییییییی الان سرخوشم...زده به سرم! الکی خوش شدم...خخخخخخخخخخخخ
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانشان کرده
دلم برایت تنگ است....
پاسخ: باز باران با ترانه!!!!!!!! هییییییییییییی الان سرخوشم...زده به سرم! الکی خوش شدم...خخخخخخخخخخخخ
اجی ببخشید نتونستم سر بزنم حالا خوفی؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:فدای سرت... خوبم.خودت چطوری؟
پاسخ:فدای سرت... خوبم.خودت چطوری؟
دهانه ی توقعاتشون عزیزم
پاسخ: اینم هست... دمت گرم مرجان بانو...
پاسخ: اینم هست... دمت گرم مرجان بانو...
مشکل
از اونجای یشروع شد
که خودش رفت ….
اما یادش نرفت
پاسخ: اوهوم.................خُ یادتو هم ببر دیگه!
از اونجای یشروع شد
که خودش رفت ….
اما یادش نرفت
پاسخ: اوهوم.................خُ یادتو هم ببر دیگه!
روزی اگر نبودم
تنها آرزوی من این است,
زیر لب آهسته بگویی….
یادش بخیر…
پاسخ: مرسی ژیلا گلییییییییییییی☺
تنها آرزوی من این است,
زیر لب آهسته بگویی….
یادش بخیر…
پاسخ: مرسی ژیلا گلییییییییییییی☺
لحظـــه هــایم مـــال تــو…
بـه قیمت صـِـفر “تومــن”
همین که “تـــو” کنـــار “مـــن” باشی
ثروتمــندترین انسانـم ….
پاسخ: متن قشنگیه ولی این اسم چیه؟!!!!!!!!هوم؟
بـه قیمت صـِـفر “تومــن”
همین که “تـــو” کنـــار “مـــن” باشی
ثروتمــندترین انسانـم ….
پاسخ: متن قشنگیه ولی این اسم چیه؟!!!!!!!!هوم؟
سلاااااام حال پرنسس کوچولی مـــــــا چطوره؟!.gif)
آجی از یه چیزی خوشم اومده تو دنیا که خیلی چرت و پرتــــه ارزش گفتن نداره ولــــش...!.gif)
فعــــــــــــــــلأ آجــــــــــــی
.gif)
آجی از یه چیزی خوشم اومده تو دنیا که خیلی چرت و پرتــــه ارزش گفتن نداره ولــــش...!
.gif)
فعــــــــــــــــلأ آجــــــــــــی
شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟
استاد در جواب گفت: به گندومزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندومزار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟
شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندمزار رفتم.
استاد گفت : عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.
استاد باز گفت: ازدواج یعنی همین
پاسخ: هه!!! داستانای فیلسوفانت منو کشته!!!
استاد در جواب گفت: به گندومزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندومزار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟
شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندمزار رفتم.
استاد گفت : عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.
استاد باز گفت: ازدواج یعنی همین
پاسخ: هه!!! داستانای فیلسوفانت منو کشته!!!
خوشحال میشم تو وبم ببینمت پرنسس منتظرتم
پاسخ: حتما............☺
پاسخ: حتما............☺
من در زندان دستانت به فکر خود کشی ام
کافی است شباهنگام کمی از شاه توت های لبانت را
دزدکی نوش جان کنم
تو صبح زنی را می بینی که در زندان دستانت جان داده
یک خودکشی عاشقانه...
یک پایان تراژدیک . . . ..
«فرزانه ف»
پاسخ: :((((((.................. دلم گرفت!
نشد یه بار این خانواده بپرسن صبونه میخوری
ما هم با ناز بگیم بیارین تو رختخوابم لطفاً
یعنی گفتیم ها
منتهی جوابش در خور مقام ما نبود نادیده گرفتیم…
پاسخ: خخخخخخخخخخخخ... ناز نمیخرن عقده ای میشیمااااا
ما هم با ناز بگیم بیارین تو رختخوابم لطفاً
یعنی گفتیم ها
منتهی جوابش در خور مقام ما نبود نادیده گرفتیم…
پاسخ: خخخخخخخخخخخخ... ناز نمیخرن عقده ای میشیمااااا
دهـــــان یا دهـــــانه ؟؟؟ جالب بود...
پاسخ:
دهان.........
هههههههههههه
ایندفعه درست نوشته بودم!!!!!!
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور
پاسخ:میسی داداش
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور
پاسخ:میسی داداش
کــوتــآه تـــریــن داســـتــآنِ عـــآشــقـــآنـــه :
.
.
.
.
[ بــــآش . . .!!! ]
پاسخ: هوم؟!!!
.
.
.
.
[ بــــآش . . .!!! ]
پاسخ: هوم؟!!!
بهش گفتم:
من تمنا کردم که تو با من باشی و
تو گفتی هرگز
سختی و سرد و درشت
و مرا غصه ی این هرگز کشت
من ندانم که کی ام
من ندانم که چی ام
من فقط می دانم که تو ای شاه بیت غزل زندگی ام.
پاسخ: میسیییییی داداش نیــــــــــــــــــــــــما
من تمنا کردم که تو با من باشی و
تو گفتی هرگز
سختی و سرد و درشت
و مرا غصه ی این هرگز کشت
من ندانم که کی ام
من ندانم که چی ام
من فقط می دانم که تو ای شاه بیت غزل زندگی ام.
پاسخ: میسیییییی داداش نیــــــــــــــــــــــــما
بهش گفتم:
من تمنا کردم که تو با من باشی و
تو گفتی هرگز
سختی و سرد و درشت
و مرا غصه ی این هرگز کشت
من ندانم که کی ام
من ندانم که چی ام
من فقط می دانم که تو ای شاه بیت غزل زندگی ام.
من تمنا کردم که تو با من باشی و
تو گفتی هرگز
سختی و سرد و درشت
و مرا غصه ی این هرگز کشت
من ندانم که کی ام
من ندانم که چی ام
من فقط می دانم که تو ای شاه بیت غزل زندگی ام.
فکرشو کن...
اینهمه حرف روی کیبورد باشه
ولی تو نتونی اون چیری رو که میخوای...
اون چیزی که حرف دلته رو تایپش کنی...
سلامتی حرفای دلم و دلت که هیچکی ازش خبر نداره
پاسخ: آره ...واقعا!!!
اینهمه حرف روی کیبورد باشه
ولی تو نتونی اون چیری رو که میخوای...
اون چیزی که حرف دلته رو تایپش کنی...
سلامتی حرفای دلم و دلت که هیچکی ازش خبر نداره
پاسخ: آره ...واقعا!!!
مهوار 

ساعت14:51---13 آذر 1391
سلام
آره
دختر علوم کامپیوتر دانشگاه تهران
پاسخ: خیلی هم خوب ... موفق باشی آجی...☺☻☺
آره
دختر علوم کامپیوتر دانشگاه تهران
پاسخ: خیلی هم خوب ... موفق باشی آجی...☺☻☺
رفیق همیشگی 

ساعت14:31---13 آذر 1391
هوووووووووم؟
من نفهمیدم!!!!
پاسخ:
من میگم تو جدیدا گیج میزنی باز بگو نه!!!!
خداااااااااااااا از دس تو...♥
من نفهمیدم!!!!